جدول جو
جدول جو

معنی طنبور زدن - جستجوی لغت در جدول جو

طنبور زدن
(خوَشْ / خُشْ گَ دَ)
زدن طنبور. نواختن طنبور: سخت خوش سخن مردی بود که امیر و همه اعیان لشکر وی را دوست داشتندی و طنبور زدی. (تاریخ بیهقی ص 460). عزف. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
طنبور زدن
طنبور نواختن
تصویری از طنبور زدن
تصویر طنبور زدن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چنبر زدن
تصویر چنبر زدن
دور خود حلقه زدن مانند حلقه زدن مار
فرهنگ فارسی عمید
(یِ نَ / نِ)
نوازندۀ طنبور. طنبوری. طنبرانی. (السامی). طنبورانی. (دهار) :
کبک ناقوس زن و شارک سنتورزن است
فاخته نای زن و بط شده طنبورزنا.
منوچهری
لغت نامه دهخدا
(دَرْ کَ تَ)
حلقه زدن:
درون دریا مد آمدی به روز دو بار
چنانکه چرخ زدی اندر آب او چنبر.
فرخی.
زین دو سه چنبر که بر افلاک زد
هفت گره بر کمر خاک زد.
نظامی.
رجوع به چنبر شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از چنبر زدن
تصویر چنبر زدن
حلقه زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طنبور زن
تصویر طنبور زن
آن که طنبور نوازد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چنبر زدن
تصویر چنبر زدن
((~. زَ دَ))
حلقه زدن
فرهنگ فارسی معین
حلقه زدن، دایره وار شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از زنبور زدن
تصویر زنبور زدن
لدغة النّحل
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از زنبور زدن
تصویر زنبور زدن
Drone
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از زنبور وزدن
تصویر زنبور وزدن
Buzz
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از زنبور زدن
تصویر زنبور زدن
bourdonner
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از زنبور زدن
تصویر زنبور زدن
发出嗡嗡声
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از زنبور زدن
تصویر زنبور زدن
بھنبھنانا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از زنبور زدن
تصویر زنبور زدن
жужжать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از زنبور زدن
تصویر زنبور زدن
brummen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از زنبور زدن
تصویر زنبور زدن
жужжати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از زنبور زدن
تصویر زنبور زدن
ভনভন শব্দ করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از زنبور زدن
تصویر زنبور زدن
kunguruma
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از زنبور زدن
تصویر زنبور زدن
ฮัม
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از زنبور زدن
تصویر زنبور زدن
zumbir
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از زنبور زدن
تصویر زنبور زدن
vızıldamak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از زنبور زدن
تصویر زنبور زدن
윙윙거리다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از زنبور زدن
تصویر زنبور زدن
brzęczeć
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از زنبور زدن
تصویر زنبور زدن
זמזם
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از زنبور زدن
تصویر زنبور زدن
berdengung
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از زنبور زدن
تصویر زنبور زدن
गुंजन करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از زنبور زدن
تصویر زنبور زدن
zoemen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از زنبور زدن
تصویر زنبور زدن
zumbar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از زنبور زدن
تصویر زنبور زدن
ronzare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از زنبور زدن
تصویر زنبور زدن
ブーンと鳴る
دیکشنری فارسی به ژاپنی